یادت بماند ...
حس غریبی است اینکه در گردش این ثانیه ها
هیچ احساسی دردرون من جریان ندارد!
هرچند خودم هم می دانم این سرگرمی جدید ،
اشتهای غربت غزلم را باز کرده است.
گاهی از عمق جان فریاد می شوم
بر این عدالت بی قانون.
داری خسته ام می کنی
بدجور سادگی ام را به رخم می کشانی
من می خواهم خودم باشم وادای فرمالیست های قشنگ را در نیاورم.
تو می مانی و دور هرمونوتیکی این غزل موهوم!
من همانم شاعر خجالتی دیروز!
و اسف انگیز ترین سیلی خورده امروز.
به حقیقت،این مسیر طولانی
بویی از حماقت نابالغی را بر دوش می کشد.
باران!
این سطر ها را پشت هم می چینی که چه ؟
بیهوده وقت تلف کردن است،
دیروز نمی دانستم باید بخندم ؟
. . . . .
هیچ وقت ...
دستانم یخ زده اند،
و درجیبم جا نمی شوند،
برای تمام تعظیم هایی که نکردم ؟!
یا خدا را ...
نمی دانم.
هرچند گویی با من قایم باشک بازی تلخی را شروع کرده است.
من هیچ وقت همبازی خوبی نبودم !
شاید این آتشفشان خفته
روزی، فوران هق هق اش
را بیرون بپاشد... شاید
هر چند آنقدر غرور هست که اگر دنیا رو به انقراض باشد؛
باز هم
پاهایت از گلیمم دراز تر نمی شود !!!
عکس هایی از فستیوال سالانه مجسمه های شنی در انگلستان
خوراک های بهاره بخورید سالم بمانید..
10 نقل قول ارزشمند در مورد سلامتی
تصاویری جدید بازیگران در دومین شب جشن نفس
رمــانتیــک تریــن رستــوران های دنیـــا
هنـــــر و خلاقیــــت با دیــــــوار هـــای شهـــــــــر
242816 بازدید
120 بازدید امروز
92 بازدید دیروز
384 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian